، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

ماه کوچولوی من

مامان نگران

1393/3/2 11:43
نویسنده : مامان ملیکا
144 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان

تو این چند روزی که تو نت نبودم حسابی درگیر بودم درگیر چی واست میگم

هفته پیش که رفتم دکتر خانوم دکتر بعد از معاینه گفت اصلا رشد نکردی و بهم سونو گرافی داد واسه سوم خرداد ولی منو مامان فرشته چون حسابی نگران شده بودیم همون روز رفتیم سونوگرافی

اونجا هم با کلی خواهش والتماس بهمون همون موقع وقت داد و من رفتم داخل دکتر بعد از این که سونو کرد گفت همه چیش خوبه فقط آب دور بچه کمه وای نگران بودیم نگران تر شدیم بالاخره اومدیم خونه و قرار شد فردا جواب سونوگرافی رو ببریم نشون دکتر بدیم فرداش که رفتیم دکتر خانوم دکتر دستور بستری داد چون اعتقاد داشت چون آب دور شما کم شده واسه شما خطر داره نمیدونی وقتی اینارو میگفت من چه حالی داشتم

خلاصه قرار شد من برم بیمارستان چون ملیحه جون یکی از دوستای خویم خواهرش ماما هست و اون حرفای دکتر رو تایید کرد

قرار بر این شد که ناهار بخوریم بعد بریم که خاله جون فریبا زنگ زد و پیشنهاد داد که بریم  سونوگرافی رو یه یک دکتر دیگه نشون بدیم و بیمارستان ام البنین رو که بیمارستان مخصوص زنان زایمان هست رو پیشنهاد داد وبرامون از اونجا وقت گرفت و ما رفتیم و اونجا بعد کلی آزمایش دوباره بهم سونوگرافی داد و قرار شد من تا شنبه مایعات بخورم تا شاید مایع دورت زیاد شه و بعد برم سونوگرافی ولی اونم هیچ تاثیری نداشت و عوض این که بیشتر شه مایع دورت کم تر شد  و وقتی جواب سونو رو بردم پیش دکتر گفتن شنبه میری سونوگرافی و اگه مایع دورش بازم کم شد سه شنبه 6:3:93 سزارین میشی حالا امروز چهارشنبه هست تا شنبه که من از استرس میمیرم خدایا خودت بهم صر بده و پاره وجودمو در پناه خودت حفظ کن آمین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)